شعر

در جنگلی از نور و سایه،
رازها پنهان، بینهایت.
درون آینهای شکسته،
گذشتهای خوابیده، بسته.
***
کلیدی از جنس خیال،
در صندوقچهای بیمثال.
با هر نفس، رمزی نهان،
در قلب شب، روشن روان.
***
اگر یابی تو راهی،
به سوی این دنیای واهی،
دری بگشایی به رویا،
شاید بینی فردا.
***
در آن سوی جنگل خاموش،
صدایی آید، دلفروش.
قصههایی از جنس غم،
نقش بسته بر هر قدم.
***
درون غاری تاریک و سرد،
نگاهی خیره، پر از درد.
تصویری از یک عشق گمشده،
در خاطراتی رها شده.
***
با هر قدم در این مسیر،
افسانهها شوند تعبیر.
شاید یابی تو گنجی نهان،
در این دنیای بیکران.
***